Saturday, April 27, 2002

شيطنت!!!!!!


چند وقتي بود كه دلم براي شيطوني كردن و اذيت كردن بقيه تنگ شده بود . براي همين اين چند روزه كاراي خاصي كردم كه اگر ب�هميد �راري ميشين ازم!!!!
اولا پريروزا توي دانشگاه يكي از دوسام رو الكي و بدون هيچ بهونه اي انداختم توي گل ، ه�ته قبل وقتي يكي ميخواست به من لط� كنه و شكلهاي گزارش كار آزمايشگاه �يزيك من رو بنويسه ، يه روان نويس سبز بهش دادم كه جوهرش پس داده بود و خلاصش حسابي جوهري شد!!!! يا يكي از پسر عمه هام رو وقتي توي خواب بود ، موهاشو قيچي كردم و .......


تا اينجا كه خيلي ها از دستم عاصي شدن و حسابي اذيت !!! البته همشون ميدونن كه قصد و عمدي در كار نيس و صر�ا براي شادماني هست !!!! آخه شايد ندونيد چقدر كي� داره اينطور اذيتا ! البته هميشه بعدش از طر� مقابل معذرت ميخوام ، اما �علا كه حسابي مشغول به اين كار شدم و هم خودم رو شاد مي كنم هم بقيه رو!!!! شما هم امتحان كنيـــــــد ، بلد نيسين من حاضرم ياد بدما !!!!!!!!!!!

Tuesday, April 23, 2002

غذاي ايراني و �رنگي !!!!!


بابام هميشه ميگن كه �رق ما ايرانيها با اروپاييها تو غذا خوردن اينه كه اونا غذاشون رو ظر� مدت 7 و 8 دقيقه درست ميكنن و اون غذا رو ميبيني موقع خوردن بيشتر از يك ساعت طول ميدنو لذت ميبرن از نهار و شامشون ، اما ايرانيها غذاشونو 3 و 4 ساعت ميذارن درست شه و بعد اون رو ظر� 5 دقيقه ميخورن!!!!!!


طلاق ، �رنگ ، قانون و ...


يه دوست ايراني توي آلمان داشتيم كه زن ايشون يه خانم باحال و مهربون آلماني بود و من كه خيلي خوشم ميومد ازش . بعد چند وقت ديديم آقاي ايراني از خانم آلمانيشون طلاق گر�تن ! وقتي علت رو جوبا شديم طر� ماجراي جالبي كه باعث طلاق گر�تنش از زنش بود رو گ�ت . ماجرا از اين قرار بوده كه ساعت 12:30 نص� شب ايشون به همراه خانومشون داشتن از مهموني بر مي گشتن و توي خيابون Mauerkircher مونيخ بودن ( كسايي كه توي مونيخ زندگي كردن ( و شهر هاي ديگه آلمان ) ميدونن كه ساعت 7 و 8 شب توي شهرهاي آلمان پرنده پر نمي زنه و كسي توي خيابون به ندرت ميبيني ( بر عكس پاريس ، �لورانس ، لندن و ... كه من لا اقل خودم ديدم و با آلمان مقايسه كردم ) اونم كجاي مونيخ ، خيابون Mauerkircher !!! ) خلاصه اين ماجرا توي زمستون بوده و آقاي ايراني به سر چراغ قرمز ميرسن و وايميسن ، اما يهو رگ ايرانيش گل ميكنه و به خودش ميگه : “ اين چهارراه كه دوربين مخ�ي نداره ، ماشين و آدمي هم نيست كه منو ببينه ، تازه هوا هم سرده ، پس بيخيال چراغ قرمز !!! � صبح وقتي از خونه ميخواسته بره بيرون ميبينه كه از اداره پليس اومدن و ميخوان جريمش كنن ، وقتي مي پرسه چرا ؟ ميگن ديشب ساعت 12:30 شب شما از چراغ قرمز گذشتين ، وقتي انكار ميكنه و مدرك ميخواد از پليس ، پليس خانم آلماني آقاي ايراني رو به عنوان شاهد معر�ي مي كنه !!!!!!! وقتي ايرانيه شاكي ميشه و از زنش سؤال مي كنه تو به پليس خبر دادي زنش بر ميگرده ميگه ؛ آره من گ�تم ، تو شوهر من هستي باش اما اين دليل نميشه قانون رو زير پا بگذاري و اونو ناديده بگيري و من وظي�مو �قط انجام دادم !!!! آقاي ايراني هم كه هنوز رگ ايرانيش بوده ، همسرشو بخاطر خيانت !!!! طلاق ميده !!!!


من براي هر كي اين داستانو تو ايران تعري� كردم ، اولين واكنشش �حش و بد و بيراه گ�تن به زنه بوده عوض اينكه به ايرانيه گير بدن !!!! يعني انگار توي ايران اجراي قانون واقعا مساوي با خيانت هستش ، بيخود نيست اونا اينقدر پيشر�ت مي كنن كه ....!!!!!


باز هم نظرات !!!


اولش �كر نمي كردم مطلب “ بيليارد و ...“ رو كسي باهاش موا�ق باشه و اونو قبول كنه ، اما E-mail هاي چند ن�ر كه تو اون از نظر من در مورد نسبيت همه چيز و مثالي كه زده بودم طر�داري كرده بودم ، نشون داد كه كم نيسن كسايي كه كه مثل من �كر مي كنن و حر�امو قبول دارن ، البته براي من كه �رقي نداره ، چون من حر� و نظر خودم رو ميگم و اگر كسي هم بهم ثابت كنه اشتباه مي كنم ، اونو صريح ميگم !!!