Saturday, April 13, 2002

امروز همش مشغول درست كردن خرابي هاي ناشي از هك شدنم در وبلاگم بودم . انشاء ا... از يكشنبه عصر دوباره ادامه پيدا مي كنه حر�ام!

Friday, April 12, 2002

من هك شدم!



بالاخره بعضيها تبونستن وجود من و وبلاگ و حر�ام رو تحمل كنن و با هك كردن وبلاگم ، تمام حر�هايي رو كه زده بودم ، پاك كردن ، چيزي كه نتيجه 2 ماه زحمتام بود . البته دليلشم بهم Mail زدن گ�تن و اون دليل به خاطر مطلب خسته شدم بوده ، اما من كوتاه نميام و بازم حر�امو ميزنم. دوباره هم اون مطلب خسته شدم رو ميزارم . من هستم و مي نويسم .
خسته شدم از .....


خسته شدم از ديدن همه چي ! ديشب يكي از دوستام ازم پرسيد چه خبرا ؟ چي كار ميكني گ�تم : همش خستگي ، اما بعد با خودم شروع به �كر كردم خستگي از چي؟ به يادم آوردم كه اون موقع كه ايران نبودم ، اصلا از اين خبرا نبود و اينطوري اذيت نمي شدم ، امـــا حالا همش .... اما خسته شدم از ....


خسته شدم از ديدن بي �رهنگي ، از ديدن آدمايي كه هر روز تو ماشين هاي مسا�ر كش دعواشون ميشه ، از ديدن بزن بزن و �حش و �حش كاريهايي كه هر روز راننده ها با هم مي كنن ، از ديدن دخترايي كه �قط به خاطر �قر �رهنگي ، اقتصادي و ... تو ميدون شهرك غرب مي ايستن ، از ديدن كلي دختر �راري از خونه كه �قط به خاطر سختگيري هاي ديگران از خونه �رار كرده و بين يه سري گرگ اسير شده و با �ريب عشق هاي دروغين ، همه چيزشو از دست ميده ، از ديدن پسرهايي كه نميتونن جز به آينده نا معلوم خودشون �كر كنن و آخرشم به پوچي ميرسن و دست به هر كاري ميزنن ، از ديدن Chat Room هايي كه پر از آدمه و من نميدونم چرا هيچ وقت كم نميشن ، خسته شدم از ديدن پسرايي كه دخترا رو سر كار ميزارن و دخترايي كه پسرا رو سر كار ميزارن ، خسته شدم از ديدن اينكه همه به هم بي اعتمادن ، خسته شدم از ديدن كسايي كه نسبت به همه بد �كر ميكنن ، خسته شدم از ديدن آدمايي كه با سايه اشون هم دعوا دارن ، خسته شدم از ديدن كسايي كه وقتي كم بهشون محبت مي كني ناراحت ميشن و دلگير و موقعي كه بهشون زياد تر از وظي�ه ات ( حتي در دوستي ) محبت و خدمت مي كني �كر مي كنن نيت خاص و بدي از اين كار داري و ميخواي خرشون كني ، خسته شدم از ديدن تحمل نداشتن نظر مخال� ، خسته شدم از ديدن اينكه وقتي كسي رو نصيحت مي كني �كر مي كنه حسوديت بهش ميشه و مي خواي با اين كار حالشو بگيري ، خسته شدم از ديدن كسايي كه وقتي ميبينن يه پسر داره با يه دختر حر� ميزنه نميتونن تحمل كنن و با اينكه اصلا نميدونن در مورد چي دارن حر� ميزنن پشت سرشون حر� در ميارن و �كر ميكنن كه اينا ميخوان ... كنن ، خسته شدم از ديدن كسايي كه جز بدبيني هيچي تو زندگي ندارن و همه رو ناجور ميدونن ، خسته شدم از ديدن پسرهايي كه كارشون مزاحم شدن دخترا با تل�ن و E-mail و .... و كاري مي كنن كه اعتماد همه رو از يكي ديگه بگيرن و نميدونن كه ين اذيتشون چقدر از جاهليت بدتره ، خسته شدم از ديدن پسرهايي كه �كر مي كنن دخترا �قط براي ارضاء شدن اونا هستن و ارزش ديگه اي ندارن ، خسته شدم از ديدن دخترايي كه �كر مي كنن همه پسرا دنبال دخترن برا ... و اصلا دوست واقعي نيسن و اگر يه پسري با يه دختري ميخواد دوست شه همش براي چيز ديگه اي غير از محبت ، مهربوني و دوستي است ، خسته شدم از ديدن كسايي كه تنها چيزي كه تو زندگيشون پيدا ميشه بي چيزيه ، خسته شدم از ديدن پدر هايي كه از شرم بچه هاشون موقعي ميان خونه كه بچه ها خواب باشن تا نخوان شكايتاي بچه ها رو بشنون ، خسته شدم از ديدن بچه هايي كه براي اينكه شاهد خجالت پدر مادر از گرسنگي و بي چيزي بچه ها نباشن خودشونو به خواب ميزنن تا اينطوري احساس گناه از وجود خودشون در زندگي پدر مادرشون نباشن ، و بالاخره خسته شدم از ديدن خستگي هام!!!!!!!!!!



خدايا ! شكرت كه من در شرايطي هستم كه اينا رو مي�همم و ازشون خسته ميشن ، شكرت كه تو خانواده اي هستم كه از اين خستگي ها بيزاره و خودش اين خستگي هارو درست نمي كنه و سعي در از بين بردن ريشه هاي اين خستگي ها داره ، دور و برتون رو ببينين ،دقت كنيد از اين نوع آدما ، مسا�ركشا ، دخترا ، پسرا ، پدرا ، مادرا ، دوستا ، �اميلا و در اصل ايرانيا!!!!!!!!!!! زيادن ، اميدوارم يا درست شن و يا .....! بياين سعي كنيم نگذاريم اين خستگي ها هميشگي بشه و ص�ا ، محبت ، مهر ، عشق و دوستي از بين ما بره ، �قط يه ذره تلاش ميخواد. كي پايه اس حالا ؟ هر كي هست اول از خودش شروع كنه بعدم .... كيا هستن؟؟؟؟!!!!!
سلام!