Saturday, April 20, 2002

امتحان ....!!!!


امروز يکشنبه امتحان درس " طراحی الگوريتم " و �ردا دوشنبه امتحان " مدارهای الکترونيکی " دارم . تا پس �ردا نمی تونم بنويسم . �علا ....!!!

Thursday, April 18, 2002

بيليارد و ....!!!!!


چند وقتيه كه با اجازه دولت باشگاههاي بيليارد تو ايران داره داير ميشه و روز به روزم به تعداد علاقه مندان بهش زياد ميشه ، در حالي كه تا همين چند سال پيش به عنوان جرم ، گناه و ..... تلقي ميشد. معلوم نيست چرا بعضي قانونا رو عوض مي كنن و يه روز ميگن �لان چيز بده و يه روز ميگن خوب !!!!


من هميشه نسبت به اين قانونا و حكمهاي ديني و دولتي ميگم بايد اونارو نسبت به شرايط و زمان تغيير داد و حتي 180 درجه اونارو عوض كرد. مثالش مثل يه آدمي ميمونه كه دچار سوختگي شده و دكترا تو بيمارستان به اطرا�يانش ميگن اگر به هوش اومد ، آب بهش ندين بخوره ، اينو اگر در شرايط عادي به يه ن�ر بگي آب نخور مسخره ات مي كنه و ميگه طر� ديوونس ، اما همين حر� غير منطقي و عجيب براي اون مريض حياتي ميشه و اگر اين كار طبيعي رو كنه ، ميميره!!!! براي همين اون تا موقعي كه مشكل جسمي اش براي خوردن آب حل نشده نبايد آب بخوره ، اما وقتي كه حالش خوب شد ميتونه قدر يه تانكر هم آب بخوره. حالا زمان عرب جاهليت به خاطر �رهنگ پايين و كثي� اونا گ�تن مثلا حجاب داشته باشين ، با نا محرم دست نديد و ..... اما الان �رهنگ و بينش ر�ته بالا و ديگه نيازي به اينا نيست ، مثل همون مريض كه آب نبايد ميخورد تا خوب شه ( حجاب بايد مي داشتن اون موقع براي شرايطش تا �رهنگ بره بالا ) ولي الان كه خوب شده ميتونه بخوره و ديگه به اون نيازي نيست ( ميشه اين حكما و قانونا رو برداشت و يا عوض كرد !!! )


نظر من كه اينه ، خوشحال ميشم نظر شما رو هم بدونم؟؟!!

Tuesday, April 16, 2002

انگار نه انگار که ......


هميشه هر جای دنيا يه ات�اقی می ا�ته , تلویزيون ايران شروع می کنه به :


راهپيمايی جهت اعتراض به اسرائيليها به خاطر کاراشون تو �لسطين


جمع آوری کمک برای ملت �لسطين


جمع آوری کمک برای مردم ا�غانستان


اعلام سرمايه گذاری 500 ميليون دلاری ايران در ا�غانستان


ارسال کمک برای زلزله زدگان روستای .... در ماداگاسکار


ساخت راههای زمينی برای جيبوتی توسط ايران


Ùˆ ..............................................


هر کی ندونه �کر می کنه که ما وضع اقتصاديمون خيلی توپه و اينا مازاد نياز خود ماست که داريم مي�رستيم خارج !!!


انگار نه انگار که توتهران حلبی آبادی هست , انگار نه انگار که هر روز سر چهار راهها بچه های کوچيکي که نياز روزانه اشون رو از توی سطل آشغالا و باقيمونده غذاهای رستورانا که آخر شب موقعی که ميخوان در رستوران رو ببندن , گير ميارن رو ميبينی , انگار نه انگار که توی ايران جاهايی هست ( مثل قلعه گنج توی سيستان بلوچستان ) که پولشونو �قط برای اين توی سال جمع می کنن تا برای شب سال نو بتونن يه بار هم که شده يه وعده برنج بخورن , انگار نه انگار که تازه طبق آمار رسمی 5 ميليون بيکار داريم که هر روز ميرن سر چهار راهها ميشينن شايد يکی اومد و برای تميز کردن �اضلاب خونش از اونا خواست که باهاش برن , انگار نه انگار که وقتی سوار تاکسی ميشی و سر صحبت رو با راننده باز می کني ميبينی طر� حداقل ليسانس داره ( همين چند روز پيش يه مسا�ر کش ديدم که ليسانس !!! مکانيک داشت ) و به خاطر نداشتن سرمايه و امکانات اوليه !!! مجبوره اين کارو کنه , انگار نه انگار که هر روز تعداد دخترايی که توی کوچه پس کوچه ها , سر خيابونا و توی ميدونا وايميسن برای .... داره بيشتر ميشه , انگار نه انگار که هر روز توی خرابه های شهر جوونای مردم به خاطر بيکاری دور هم جمع ميشن و بعد چند وقت معتاد و ... در ميان و هم زندگی خودشونو خراب می کنن هم اطرا�يانشونو و گاهی هم به خاطر دسترسی پيدا کردن به مواد , خودشونو مي�روشن و گاهی هم جنايت می کنن , انگار نه انگار که روی ديوارای بعضی جاها ميبينی که يکی برای گردوندن زندگيش حاضره کليه خودشو ب�روشه تا بتونه چند وقتی زن و بچه اش رو سير کنه , انگار نه انگار که وقتی ميری بانک و ميبينی که يه سری پيرمرد و پيرزن که برای گر�تن حقوق بازنشستگيشون اومدن بانک از سرو کول هم بالا ميرن و با هم بزن بزن می کنن در حالی که بايد تو اين سن که سن استراحت و آرامشه , کنار خانوادشون باشن و با نوه هاشون بازی کنن , انگار نه انگار که هنوز مدرسه های چند شي�تی هستن , انگار نه انگار که وقتی توی ماشين نشستی و سر چهار راه وايسادی هزار ن�ر بهت هجوم ميارن که يکي بادبزن مي�روشه , يکی آدامس مي�روشه ,يکی ميخواد شيشه ماشينتو پاک کنه , يکی ميخواد دعا بهت بده و پول بگيره و يکي هم ميخواد خودشو ب�روشه , انگار نه انگار که وقتي صبحها از تو خيابون رد ميشی ميبينی کلی بچه به خاطر نداشتن سرپناه روی زمين سرد خيابون خوابيدن و انگار نه انگار که .....


حي� , هيچ وقت نشده که يه روز توی زندگی زيبای من , من اينارو نبينم تا زندگيمو زيباتر نکنه , حتی نميتونم آرزو کنم که شهرمون از اين چيزا پاک شه , �قط ميتونم بگم کمی چشامونو باز کنيم از اينا زياده , من هم شه موقعی که خوشحالم با دونستن اين که هستن کسايی که مثل اين آدما که گ�تم , خدارو شکر می کنم ,اما نميدونم چی بگم !!! چطوری ميشه اينارو ديگه نديد ؟ چطوری ميشه همه مهربون شيم , با انصا� شيم , شاد شيم . نميدونم من که تونستم تا حدی , شما ميگين چی کار بايد کرد ؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

Sunday, April 14, 2002

نظرات شما !!!


جا داره نظرات دوستاني كه بنده رو مورد لط� قرار دادن و در مورد مطلب � خسته شدم از ... � E-mail به من زدن رو بگم.


آقايي از كانادا �رمودن كه همه جا آدم ميتونه اين حالت براش پيش بياد و �رمودن اگر شما تو ايران از اين چيزا ناراحتين منم تو كانادا از بي عاط�گي و پول پرستي اين مردم بدم مياد.


خانمي �رمودن كه اين حر�هايي كه من ميزنم حر�هاي خيلي ها هسش ولي يا يه سري اصلا اهميتي براشون اين نگرانيها نداره يا اگرم داره ، چاره اي جز ساختن با اونا ندارن .


آقايي �رمودن آدماي خسته از ديد روانشناسا 3 دسته هسن :


1) كسايي كه از چيزي كه خستشون مي كنه ، �رار مي كنن !


2) كسايي كه با چيزي كه خستشون ميكنه ، ميسازن !


3) كسايي كه سعي دارن اين خستگيهارو از بين ببرن !


و من رو جزء دسته اول دونسته بودن ! ( توضيح : با احترام نسبت به نظر اين دوست عزيز ، بايد بگم كه من خودم سعي دارم از دسته سوم باشم ( لااقل كسايي كه ميشناسنم ميدونن اينو ) و اگرم مي خوام برم خارج ايران براي اينكه جزء دسته اول بشم نيست ، چون دليلش م�صله كه بعدا مي گم !!! )
بقيه هم �قط تعري� كرده بودن به علاوه تشويق!!!!


در ضمن اكثرا هك شدن وبلاگ من رو محكوم كرده بودن و اونو ناشي از نداشتن جنبه و تحمل نظرات گوناگون دونستن !!!


راسي سر اين هك شدن ، Archive نوشته هام از بين ر�ت ، اما من سعي دارم دوباره يه جوري برشون گردونم .